باید کسی را پیدا کنم که دوستم داشته باشد..
آنقدر که یکی از این شب های لعنتی آغوشش را برای من و یک دنیا خستگیم بگشاید،هیچ نگوید و هیچ نپرسد فقط مرا در آغوش بگیرد بعد همانجا بمیرم تا نبینم روزهای آینده را.....
روزی که دروغ میگوید..
روزی که دیگر دوستم ندارد...
روزهایی که دیگر مرا در آغوش نمیگیرد و روزی که عاشق دیگری میشود...!
برچسب ها : ,
درباره وبلاگ
این وبلاگ نظرات شخصی و خاطرات من را منویسد و منظورش کسی نیست خواهش میکنم به خودتان نگیرید آخه شما کی هستید که جانشاه خان در رابطه با شما حرف بزند....
فقط علی گدا